خلوت دوم در عشرت شبانه

نزل فرستنده زمان تا زمان دل به دل و تن به تن و جان به جان
گفتی ازان حجره که پرداختند رخت عدم در عدم انداختند
مرغ طرب نامه به پر باز بست هفت پر مرغ ثریا شکست
آتش مرغ سحر از بابزن بر جگر خوش نمکان آب زن
مرغ گران خواب‌تر از صبحگاه پای فلک بسته‌تر از دست ماه
حلقه در پرده بیگانگان زلف پری حلقه دیوانگان
در خم آن حلقه دل مشتری تنگ‌تر از حلقه انگشتری
تاختن آورده پریزادگان همچو پری بر دل آزادگان
بر ره دل شاخ سمن کاشته خار بنوک مژه برداشته
میوه دل نیشکر خدشان گلبن جان نارون قدشان
فندقه شکر و بادام تنگ سبز خط از پسته عناب رنگ
در شب خط ساخته سحر حلال بابلی غمزه و هندوی خال
هر نفس از غمزه و خالی چنان گشته جهان بابل و هندوستان
چون نظری چند پسندیده رفت دل به زیارتگری دیده رفت
غمزه زبان تیزتر از خارها جهد گرهگیرتر از کارها
شست کرشمه چو کماندار شد تیر نینداخته بر کار شد
باد مسیح از نفس دل رمید آب حیات از دهن گل چکید
گل چو سمن غالیه در گوش داشت مه چو فلک غاشیه بر دوش داشت
چون رخ و لب شکر و بادام ریخت گل به حمایت به شکر در گریخت
هر نظری جان جهانی شده هر مژه بتخانه جانی شده