نزل فرستنده زمان تا زمان
|
|
دل به دل و تن به تن و جان به جان
|
گفتی ازان حجره که پرداختند
|
|
رخت عدم در عدم انداختند
|
مرغ طرب نامه به پر باز بست
|
|
هفت پر مرغ ثریا شکست
|
آتش مرغ سحر از بابزن
|
|
بر جگر خوش نمکان آب زن
|
مرغ گران خوابتر از صبحگاه
|
|
پای فلک بستهتر از دست ماه
|
حلقه در پرده بیگانگان
|
|
زلف پری حلقه دیوانگان
|
در خم آن حلقه دل مشتری
|
|
تنگتر از حلقه انگشتری
|
تاختن آورده پریزادگان
|
|
همچو پری بر دل آزادگان
|
بر ره دل شاخ سمن کاشته
|
|
خار بنوک مژه برداشته
|
میوه دل نیشکر خدشان
|
|
گلبن جان نارون قدشان
|
فندقه شکر و بادام تنگ
|
|
سبز خط از پسته عناب رنگ
|
در شب خط ساخته سحر حلال
|
|
بابلی غمزه و هندوی خال
|
هر نفس از غمزه و خالی چنان
|
|
گشته جهان بابل و هندوستان
|
چون نظری چند پسندیده رفت
|
|
دل به زیارتگری دیده رفت
|
غمزه زبان تیزتر از خارها
|
|
جهد گرهگیرتر از کارها
|
شست کرشمه چو کماندار شد
|
|
تیر نینداخته بر کار شد
|
باد مسیح از نفس دل رمید
|
|
آب حیات از دهن گل چکید
|
گل چو سمن غالیه در گوش داشت
|
|
مه چو فلک غاشیه بر دوش داشت
|
چون رخ و لب شکر و بادام ریخت
|
|
گل به حمایت به شکر در گریخت
|
هر نظری جان جهانی شده
|
|
هر مژه بتخانه جانی شده
|