ای همت هستی زتو پیدا شده
|
|
خاک ضعیف از تو توانا شده
|
زیرنشین علمت کاینات
|
|
ما بتو قائم چو تو قائم بذات
|
هستی تو صورت پیوند نی
|
|
تو بکس و کس بتو مانند نی
|
آنچه تغیر نپذیرد توئی
|
|
وانکه نمردست و نمیرد توئی
|
ما همه فانی و بقا بس تراست
|
|
ملک تعالی و تقدس تراست
|
خاک به فرمان تو دارد سکون
|
|
قبه خضرا تو کنی بیستون
|
جز تو فلکرا خم چوگان که داد
|
|
دیک جسد را نمک جان که داد
|
چون قدمت بانک بر ابلق زند
|
|
جز تو که یارد که اناالحق زند
|
رفتی اگر نامدی آرام تو
|
|
طاقت عشق از کشش نام تو
|
تا کرمت راه جهان برگرفت
|
|
پشت زمین بار گران برگرفت
|
گرنه زپشت کرمت زاده بود
|
|
ناف زمین از شکم افتاده بود
|
عقد پرستش زتو گیرد نظام
|
|
جز بتو بر هست پرستش حرام
|
هر که نه گویای تو خاموش به
|
|
هر چه نه یاد تو فراموش به
|
ساقی شب دستکش جام تست
|
|
مرغ سحر دستخوش نام تست
|
پرده برانداز و برون آی فرد
|
|
گر منم آن پرده بهم در نورد
|
عجز فلک را به فلک وانمای
|
|
عقد جهانرا زجهان واگشای
|
نسخ کن این آیت ایام را
|
|
مسخ کن این صورت اجرام را
|
حرف زبانرا به قلم بازده
|
|
وام زمین را به عدم بازده
|
ظلمتیانرا بنه بی نور کن
|
|
جوهریانرا زعرض دور کن
|
کرسی شش گوشه بهم در شکن
|
|
منبر نه پایه بهم درفکن
|