خوشا نزهت باغ در نوبهار
|
|
جوان گشته هم روز و هم روزگار
|
بنفشه طلایه کنان گرد باغ
|
|
همان نرگس آورده بر کف چراغ
|
ز خون مغز مرغان به جوش آمده
|
|
دل از جوش خون در خروش آمده
|
شکم کرده پر زیر شمشاد و سرو
|
|
خروس صراحی ز خون تذرو
|
به رقص آمده آهوان یکسره
|
|
زدشت آمد آواز آهو بره
|
بساط گل افکنده برطرف جوی
|
|
به رامشگری بلبلان نغز گوی
|
نسیم گل و نالهی فاخته
|
|
چو یاران محرم بهم ساخته
|
چه خوشتر در این فصل ز آواز رود
|
|
وزآن آب گل کز گل آید فرود
|
سرآیندهی ترک با چشم تنگ
|
|
فروهشته گیسو به گیسوی چنگ
|
بسی ساز ابریشم از ناز او
|
|
دریده بر ابریشم ساز او
|
سخنهای برسخته بر بانگ ساز
|
|
تو گوئی و او گوید از چنگ باز
|
ازو بوسه وز تو غزالهای تر
|
|
یکی چون طبرزد یکی چون شکر
|
به بوسه غزلهایتر میدهی
|
|
طبرزد ستانی شکر میدهی
|
دلم باز طوطی نهاد آمدست
|
|
که هندوستانش به یاد آمدست
|