به این گل که ریحان باغ منست
|
|
در ایوان تو شب چراغ منست
|
برآرای مجلس برافروز جام
|
|
که جلاب پختهست در خون خام
|
تو میخور بهانه ز در دوردار
|
|
مرا لب به مهرست معذوردار
|
به آن جام کارد در اندیشه هوش
|
|
همه ساله میخوردنت باد نوش
|
دلت تازه با داو دولت جوان
|
|
تو بادی جهان را جهان پهلوان
|
قران تو در گردش روزگار
|
|
میفتاد چون چرخ گردان ز کار
|
بلندیت بادا چو چرخ کبود
|
|
که چرخ از بلندی نیاید فرود
|
دو تیغیتر از صبح شمشیر تو
|
|
سپهر از زمین رامتر زیر تو
|
درفشنده تیغت عدو سوز باد
|
|
درفش کیان از تو فیروز باد
|
اگر چه من از بهر کاری بزرگ
|
|
فرستادمت یادگاری بزرگ
|
مبادا ز تو جز تو کس یادگار
|
|
وزین یادگار این سخن یاددار
|