برآورد خرمهره آواز شیر
|
|
دماغ از دم گاو دم گشت سیر
|
چنان آمد از نای ترکی خروش
|
|
که از نای ترکان برآورد جوش
|
طراقی که از مقرعه خاسته
|
|
برون رفته زین طاق آراسته
|
روا رو برآمد ز راه نبرد
|
|
هزاهز در آمد به مردان مرد
|
زمین گفتی از یکدیگر بردرید
|
|
سرافیل صور قیامت دمید
|
غبار زمین بر هوا راه بست
|
|
عنان سلامت برون شد ز دست
|
ز بس گرد بر تارک و ترک و زین
|
|
زمین آسمان آسمان شد زمین
|
جگر تاب شد نعرههای بلند
|
|
گلوگیر شد حلقههای کمند
|
ز تاب نفس بر هوا بست میغ
|
|
جهان سوخت از آتش برق تیغ
|
ز بس عطسهی تیغ بر خون و خاک
|
|
دماغ هوا پر شد از جان پاک
|
سپهدار ایران هم از صبح بام
|
|
بر آراست لشگر بسازی تمام
|
نخستین صف میمنه ساز کرد
|
|
ز تیغ اژدها را دهن باز کرد
|
صف میسره هم بر آراست چست
|
|
یکی کوه گفتی ز پولاد رست
|
جناح آنچنان بست در پیشگاه
|
|
که پوشیده شد روی خورشید و ماه
|
ز قلبی که چون کوه پولاد بود
|
|
پناهنده را قلعه آباد بود
|
ز دیگر طرف لشگر آرای روم
|
|
بر آراست لشگر چو نحلی ز موم
|
سلیح و سلب داد خواهنده را
|
|
قوی کرد پشت پناهنده را
|
چپ و راست آراست از ترک و تیغ
|
|
چو آرایش گلشن از اشک میغ
|
پس و پیش را کرد چون خاره کوه
|
|
بر انگیخت قلبی ثریا شکوه
|
چو از هر دو سو لشگر آراستند
|
|
یلان سربسر مرد میخواستند
|