کار ازین صعبتر که بار افتاد
|
|
وارهان وارهان که کار افتاد
|
گرچه آهو سرینی ای دلبند
|
|
خواب خرگوش دادنم تا چند
|
ترسم این پیر گرگ روبهباز
|
|
گرگی و روبهی کند آغاز
|
شیر گیرانه سوی من تازد
|
|
چون پلنگی به زیرم اندازد
|
آرزوهاست با تو بگذارم
|
|
کارزوی خود از تو بردارم
|
گر در آرزوم در بندی
|
|
میرم امشب در آرزومندی
|
ناز میکش که ناز مهمانان
|
|
تاجداران کشند و سلطانان
|
چون شکیبم نماند دیگربار
|
|
گفت چونین کنم تو دست بدار
|
ناز تو گر به جان بود بکشم
|
|
گر تو از خلخی من از حبشم
|
چه محل پیش چون تو مهمانی
|
|
پیشکش کردن را این چنین خوانی
|
لیکن این آرزو که میگوئی
|
|
دیریابی و زود میجوئی
|
گر براید بهشتی از خاری
|
|
آید از چون منی چنین کاری
|
وگر از بید بوی عود آید
|
|
از من اینکار در وجود آید
|
بستان هرچه از منت کامست
|
|
جز یکی آرزو که آن خامست
|
رخ ترا لب ترا و سینه ترا
|
|
جز دری آن دگر خزینه ترا
|
گر چنین کردهای شبت بیش است
|
|
این چنین شب هزار در پیش است
|
چون شدی گرم دل ز باده خام
|
|
ساقیی بخشمت چو ماه تمام
|
تا ازو کام خویش برداری
|
|
دامن من ز دست بگذاری
|
چون فریب زبان او دیدم
|
|
گوش کردم ولیک نشیندم
|
چند کوشیدم از سکونت و شرم
|
|
آهنم تیز بود و آتش گرم
|