آهو به دل تو مهر داده
|
|
بر خط تو شیر سر نهاده
|
صاحب خبرم ز هر طریقی
|
|
یعنی به رفیقی از رفیقی
|
دارم سخنی نهفته با تو
|
|
زانگونه که کس نگفته با تو
|
گر رخصت گفتنست گویم
|
|
ورنی سوی راه خویش پویم
|
عاشق چو شنید امیدواری
|
|
گفتا که بیار تا چه داری
|
پیغام گزار داد پیغام
|
|
کای طالع توسنت شده رام
|
دی بر گذر فلان وطنگاه
|
|
دیدم صنمی نشسته چون ماه
|
ماهی و چه ماه کافتابی
|
|
بر ماه وی از قصب نقابی
|
سروی نه چو سرو باغ بی بر
|
|
باغی نه چو باغ خلد بی در
|
شیرین سخنی که چون سخن گفت
|
|
بر لفظ چو آبش آب میخفت
|
آهو چشمی که چشم آهوش
|
|
میداد به شیر خواب خرگوش
|
زلف سیهش به شکل جیمی
|
|
قدش چو الف دهن چو میمی
|
یعنی که چو با حروف جامم
|
|
شد جام جهان نمای نامم
|
چشمش چو دو نرگس پر از خواب
|
|
رسته به کنار چشمه آب
|
ابروی به طاق او بهم جفت
|
|
جفت آمده و به طاق میگفت
|
جادو منشی به دل ربودن
|
|
ریحان نفسی به عطر سودن
|
القصه چه گویم آن چنان چست
|
|
کز دیده برآمد از نفس رست
|
اما قدری ز مهربانی
|
|
پذرفته نشان ناتوانی
|
تیرش صفت کمان گرفته
|
|
جزعش ز گهر نشان گرفته
|
نی گشته قضیب خیزرانیش
|
|
خیری شده رنگ ارغوانیش
|