گفتند سخن به جای خویش است | لیکن قدری درنگ پیش است | |
کاین تازه بهار بوستانی | دارد عرضی ز ناتوانی | |
چون ماه ز بهیش باز خندیم | شکرانه دهیم و عقد بندیم | |
این عقد نشان سود باشد | انشاء الله که زود باشد | |
اما نه هنوز روزکی چند | میباید شد به وعده خرسند | |
تا غنچه گل شکفته گردد | خار از در باغ رفته گردد | |
گردنش به طوق زر درآریم | با طوق زرش به تو سپاریم | |
چون ابنسلام ازان نیازی | شد نامزد شکیب سازی | |
مرکب به دیار خویشتن راند | بنشست و غبار خویش بنشاند |