بر راهگذر فکندی از بام
|
|
دادی ز سمن به سرو پیغام
|
آن رقعه کسی که بر گرفتی
|
|
برخواندی و رقص در گرفتی
|
بردی و بدان غریب دادی
|
|
کز وی سخن غریب زادی
|
او نیز بدیههای روانه
|
|
گفتی به نشان آن نشانه
|
زین گونه میان آن دو دلبند
|
|
میرفت پیام گونهای چند
|
زاوازه آن دو بلبل مست
|
|
هر بلبلهای که بود بشکست
|
زان هردو بریشم خوش آواز
|
|
بر ساز بسی بریشم ساز
|
بر رورد رباب و ناله چنگ
|
|
یک رنگ نوای آن دو آهنگ
|
زایشان سخنی به نکته راندن
|
|
وز چنگ زدن ز نای خواندن
|
از نغمه آن دو هم ترانه
|
|
مطرب شده کودکان خانه
|
خصمان در طعنه باز کردند
|
|
در هر دو زبان دراز کردند
|
وایشان ز بد گزاف گویان
|
|
خود را به سرشک دیده شویان
|
بودند بر این طریق سالی
|
|
قانع به خیال و چون خیالی
|