در نصیحت فرزند خود محمد نظامی

ای چارده ساله قره‌العین بالغ نظر علوم کونین
آن روز که هفت ساله بودی چون گل به چمن حواله بودی
و اکنون که به چارده رسیدی چون سرو بر اوج سرکشیدی
غافل منشین نه وقت بازیست وقت هنر است و سرفرازیست
دانش طلب و بزرگی آموز تا به نگرند روزت از روز
نام و نسبت به خردسالی است نسل از شجر بزرگ خالی است
جائی که بزرگ بایدت بود فرزندی من ندارت سود
چون شیر به خود سپه‌شکن باش فرزند خصال خویشتن باش
دولت‌طلبی سبب نگه‌دار با خلق خدا ادب نگه‌دار
آنجا که فسانه‌ای سکالی از ترس خدا مباش خالی
وان شغل طلب ز روی حالت کز کرده نباشدت خجالت
گر دل دهی ای پسر بدین پند از پند پدر شوی برومند
گرچه سر سروریت بینم و آیین سخنوریت بینم
در شعر مپیچ و در فن او چون اکذب اوست احسن او
زین فن مطلب بلند نامی کان ختم شد است بر نظامی
نظم ارچه به مرتبت بلند است آن علم طلب که سودمند است
در جدول این خط قیاسی میکوش به خویشتن‌شناسی
تشریح نهاد خود درآموز کاین معرفتی است خاطر افروز
پیغمبر گفت علم علمان علم الادیان و علم الابدان
در ناف دو علم بوی طیب است وان هر دو فقیه یا طبیب است