واجب صدقهام به زیر دستان
|
|
گو خواه بدزد و خواه بستان
|
دریای در است و کان گنجم
|
|
از نقب زنان چگونه رنجم
|
گنجینه به بند میتوان داشت
|
|
خوبی به سپند میتوان داشت
|
مادر که سپندیار دادم
|
|
با درع سپندیار زادم
|
در خط نظامی ار نهی گام
|
|
بینی عدد هزار و یک نام
|
والیاس کالف بری ز لامش
|
|
هم با نود و نه است نامش
|
زینگونه هزار و یک حصارم
|
|
با صد کم یک سلیح دارم
|
هم فارغم از کشیدن رنج
|
|
هم ایمنم از بریدن گنج
|
گنجی که چنین حصار دارد
|
|
نقاب در او چکار دارد؟
|
اینست که گنج نیست بیمار
|
|
هرجا که رطب بود خار
|
هر ناموری که او جهانداشت
|
|
بدنام کنی ز همرهان داشت
|
یوسف که ز ماه عقد میبست
|
|
از حقد برادران نمیرست
|
عیسی که دمش نداشت دودی
|
|
میبرد جفای هر جهودی
|
احمد که سرآمد عرب بود
|
|
هم خسته خار بولهب بود
|
دیر است که تا جهان چنین است
|
|
پی نیش مگس کم انگبین است
|