هم مهر مویدی ندارد | تا مهر محمدی ندارد | |
ای شاه مقربان درگاه | بزم تو ورای هفت خرگاه | |
صاحب طرف ولایت جود | مقصود جهان جهان مقصود | |
سر جوش خلاصه معانی | سرچشمه آب زندگانی | |
خاک تو ادیم روی آدم | روی تو چراغ چشم عالم | |
دوران که فرس نهاده تست | با هفت فرس پیاده تست | |
طوف حرم تو سازد انجم | در گشتن چرخ پی کندگم | |
آن کیست که بر بساط هستی | با تو نکند چو خاک پستی | |
اکسیر تو داد خاک را لون | وز بهر تو آفریده شد کون | |
سر خیل توئی و جمله خیلند | مقصود توئی همه طفیلند | |
سلطان سریر کایناتی | شاهنشه کشور حیاتی | |
لشگر گه تو سپهر خضرا | گیسوی تو چتر و غمزه طغرا | |
وین پنج نماز کاصل توبه است | در نوبتی تو پنج نوبه است | |
در خانه دین به پنج بنیاد | بستی در صد هزار بیداد | |
وین خانه هفت سقف کرده | بر چار خلیفه وقف کرده | |
صدیق به صدق پیشوا بود | فاروق ز فرق هم جدا بود | |
وان پیر حیائی خدا ترس | با شیر خدای بود همدرس | |
هر چار ز یک نورد بودند | ریحان یک آبخورد بودند | |
زین چار خلیفه ملک شدراست | خانه به چهار حد مهیاست | |
ز آمیزش این چهارگانه | شد خوش نمک این چهارخانه |