به نام ایزد بخشاینده

گر لطف کنی و گر کنی قهر پیش تو یکی است نوش یا زهر
شک نیست در اینکه من اسیرم کز لطف زیم ز قهر میرم
یا شربت لطف دار پیشم یا قهر مکن به قهر خویشم
گر قهر سزای ماست آخر هم لطف برای ماست آخر
تا در نقسم عنایتی هست فتراک تو کی گذارم از دست
وآن دم که نفس به آخر آید هم خطبه نام تو سراید
وآن لحظه که مرگ را بسیجم هم نام تو در حنوط پیچم
چون گرد شود وجود پستم هرجا که روم تو را پرستم
در عصمت اینچنین حصاری شیطان رجیم کیست باری
چون حرز توام حمایل آمود سرهنگی دیو کی کند سود
احرام گرفته‌ام به کویت لبیک زنان به جستجویت
احرام شکن بسی است زنهار ز احرام شکستنم نگهدار
من بیکس و رخنها نهانی هان ای کس بیکسان تو دانی
چون نیست به جز تو دستگیرم هست از کرم تو ناگزیرم
یک ذره ز کیمیای اخلاص گر بر مس من زنی شوم خاص
آنجا که دهی ز لطف یک تاب زر گردد خاک و در شود آب
من گر گهرم و گر سفالم پیرایه توست روی مالم
از عطر تو لافد آستینم گر عودم و گر درمنه اینم
پیش تو نه دین نه طاعت آرم افلاس تهی شفاعت آرم
تا غرق نشد سفینه در آب رحمت کن و دستگیر و دریاب