(سی لحن باربد)

خرد بی‌خود بدی تا نیمه روز سیزدهم سبز در سبز

چو بانگ سبز در سبزش شنیدی ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
چهاردهم قفل رومی

چو قفل رومی آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
پانزدهم سروستان

چو بر دستان سروستان گذشتی صبا سالی به سروستان نگشتی
شانزدهم سرو سهی

و گر سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط باز دادی
هفدهم نوشین باده

چو نوشین باده را در پرده بستی خمار باده نوشین شکستی
هیجدهم رامش جان

چو کردی رامش جان را روانه ز رامش جان فدا کردی زمانه
نوزدهم ناز نوروز یا ساز نوروز

چو در پرده کشیدی ناز نوروز به نوروزی نشستی دولت آن روز
بیستم مشگویه

چو بر مشگویه کردی مشگ مالی همه مشگو شدی پرمشک حالی
بیست و یکم مهرگانی

چو نو کردی نوای مهرگانی ببردی هوش خلق از مهربانی
بیست و دوم مروای نیک

چو بر مروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال
بیست و سوم شبدیز

چو در شب بر گرفتی راه شبدیز شدندی جمله آفاق شب خیز
بیست و چهارم شب فرخ

چو بر دستان شب فرخ کشیدی از آن فرخنده‌تر شب کس ندیدی
بیست و پنجم فرخ روز

چو یارش رای فرخ روز گشتی زمانه فرخ و فیروز گشتی