دوشه را در زفاف خسروانه | فراوان شرطها شد در میانه | |
حدیث آن عروس و شاه فرخ | که اهل روم را چون داد پاسخ | |
همان لشگر کشیدن با نیاطوس | جناح آراستن چون پر طاوس | |
نگویم چون دگر گوینهای گفت | که من بیدارم ار پویندهای خفت | |
چو من نرخ کسان را بشکنم ساز | کسی نرخ مرا هم بشکند باز |