چنین فصلی بدین عاشق نوازی
|
|
خطا باشد خطا بیعشق بازی
|
خرامان خسرو و شیرین و شب و روز
|
|
بهر نزهت گهی شاد و دلافروز
|
گهی خوردند می در مرغزاری
|
|
گهی چیدند گل در کوهساری
|
ریاحین بر ریاحین باده در دست
|
|
به شهرود آمدند آن روز سرمست
|
جنیبت بر لب شهرود بستند
|
|
به بانک رود و رامشگر نشستند
|
حلاوتهای شیرین شکرخند
|
|
نی شهرود را کرده نی قند
|
همان رونق ز خوبیش آن طرف را
|
|
که از باران نیسانی صدف را
|
عبیر ارزان ز جعد مشکبیزش
|
|
شکر قربان ز لعل شهد خیزش
|
از بس خنده که شهدش بر شکر زد
|
|
به خوزستان شد افغان طبرزد
|
قد چون سروش از دیوان شاهی
|
|
به گلبن داده تشریف سپاهی
|
چو گل بر نرگسش کرده نظاره
|
|
به دندان کرده خود را پاره پاره
|
سمن کز خواجگی بر گل زدی دوش
|
|
غلام آن بنا گوش از بن گوش
|