در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم

برنج و راحتش در کوه و غاری حرم ماری و محرم سوسماری
گهی دندان بدست سنگ داده گهی لب بر سر سنگی نهاده
لب و دندانش از آن در سنگ زد چنگ که دارد لعل و گوهر جای در سنگ
سر دندان کنش را زیر چنبر فلک دندان کنان آورده بر در
بصر در خواب و دل در استقامت زبانش امتی گو تا قیامت
من آن تشنه لب غمناک اویم که او آب من و من خاک اویم
به خدمت کرده‌ام بسیار تقصیر چه تدبیر ای نبی‌الله چه تدبیر
کنم درخواستی زان روضه پاک که یک خواهش کنی در کار این خاک
برآری دست از آن بردیمانی نمائی دست برد آنگه که دانی
کالهی بر نظامی کار بگشای ز نفس کافرش زنار بگشای
دلش در مخزن آسایش آور بر آن بخشودنی بخشایش آور
اگر چه جرم او کوه گران است ترا دریای رحمت بیکرانست
بیامرزش روان آمرزی آخر خدای رایگان آمرزی آخر