ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است

یارب کمال عافیتت بر دوام باد اقبال و دولت و شرفت مستدام باد
سال و مهت مبارک و روز و شبت به خیر بختت بلند و گردش گیتی به کام باد
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست حشر تو با رسول علیه‌السلام باد
فرزند نیکبخت تو نزد خدا و خلق همچون تو نیک عاقبت و نیک نام باد

مرا از بهر دیناری ثنا گفت که بختت با سعادت مقترن باد
چو دینارش ندادم لعنتم کرد که شرم از روی مردانت چو زن باد
بیا تا هر دو با هم هیچ گیریم دعا و لعنتش بر خویشتن باد

بر تربت دوستان ماضی بگذشت بسی ز بوستان باد
گر بر سر خاک ما رود نیز سهلست بقای دوستان باد

ای بلند اختر خدایت عمر جاویدان دهاد وآنچه پیروزی و بهروزی در آنست آن دهاد
جاودان نفس شریفت بنده‌ی فرمان حق بعد از آن بر جمله‌ی فرماندهان فرمان دهاد
من بدانم دولت عقبی به نان دادن درست تا عنان عمر در دستست دستت نان دهاد
داعیان اندر دعا گویند پیش خسروان طاق ایوانت به رفعت بوسه بر کیوان دهاد
نعمتی را کز پی مرضات حق دریافتی حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد
ای مبارک روز هر روزت به کام دوستان دولت تو در ترقی باد و دشمن جان دهاد

پسر نورسیده شاید بود که نود ساله چون پدر گردد
پیر فانی طمع مدار که باز چارده ساله چون پسر گردد
سبزه گر احتمال آن دارد که ز خردی بزرگتر گردد
غله چون زرد شد امید نماند که دگر باره سبز برگردد

بیا بگوی که پرویز از زمانه چه خورد برو بپرس که خسرو ازین میانه چه برد