یارب از نیست به هست آمدهی صنع توایم | وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست | |
گر برانی و گرم بندهی مخلص خوانی | روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست | |
ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟ | تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست | |
دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود | هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست |