سر آغاز

نه رگهای پستان درون دل است؟ پس ار بنگری شیر خون دل است
به خونش فرو برده دندان چو نیش سرشته در او مهر خونخوار خویش
چو بازو قوی کرد و دندان ستبر بر اندایدش دایه پستان به صبر
چنان صبرش از شیر خامش کند که پستان شیرین فرامش کند
تو نیز ای که در توبه‌ای طفل راه به صبرت فراموش گردد گناه