فرو کوفت پیری پسر را به چوب | بگفت ای پدر بی گناهم مکوب | |
توان بر تو از جور مردم گریست | ولی چون تو جورم کنی چاره چیست؟ | |
به داور خروش، ای خداوند هوش | نه از دست داور برآور خروش |
فرو کوفت پیری پسر را به چوب | بگفت ای پدر بی گناهم مکوب | |
توان بر تو از جور مردم گریست | ولی چون تو جورم کنی چاره چیست؟ | |
به داور خروش، ای خداوند هوش | نه از دست داور برآور خروش |