حکایت کرم مردان صاحبدل

ندیدم به نزدیک رایم پسند من آسوده و دیگری پای بند
بمرد آخر و نیک نامی ببرد زهی زندگانی که نامش نمرد
تنی زنده دل، خفته در زیر گل به از عالمی زنده‌ی مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟