ترجیع بند

این جور که می‌بریم تا کی؟ وین صبر که می‌کنیم تا چند؟
چون مرغ به طمع دانه در دام چون گرگ به بوی دنبه در بند
افتادم و مصلحت چنین بود بی‌بند نگیرد آدمی پند
مستوجب این و بیش ازینم باشد که چو مردم خردمند
بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم

امروز جفا نمی‌کند کس در شهر مگر تو می‌کنی بس
در دام تو عاشقان گرفتار در بند تو دوستان محبس
یا محرقتی بنار خد من جمرتها السراج تقبس
صبحی که مشام جان عشاق خوشبوی کند اذا تنفس
استقبله و ان تولی استأنسه و ان تعبس
اندام تو خود حریر چینست دیگر چه کنی قبای اطلس؟
من در همه قولها فصیحم در وصف شمایل تو آخرس
جان در قدمت کنم ولیکن ترسم ننهی تو پای بر خس
ای صاحب حسن در وفا کوش کاین حسن وفا نکرد با کس
آخر به زکات تندرستی فریاد دل شکستگان رس
من بعد مکن چنان کزین پیش ورنه به خدا که من ازین پس
بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم

گفتار خوش و لبان باریک ما أطیب فاک جل باریک
از روی تو ماه آسمان را شرم آمد و شد هلال باریک
یا قاتلتی بسیف لحظ والله قتلتنی بهاتیک