- ۲۱ من بلبلم و رخ تو گلزار
- ۲۲ چند گفتم که فراموش کنم صحبت یار
- ۲۳ ای صبا گر سوی تبریز افتدت روزی گذر
- ۲۴ ای ز لعل تو چاشنی قند و شکر
- ۲۵ ایا نموده ز یاقوت درفشان گوهر
- ۲۶ به نزد همت من خردی ای بزرگ امیر!
- ۲۷ فی التوحید الباری تعالی
- ۲۸ ای پسر از مردم زمانه حذر گیر
- ۲۹ ما را به بوسه چون بگرفتیم در برش
- ۳۰ ایا ندیده ز قرآن دلت ورای حروف!
- ۳۱ ای جان تو مسافر مهمان سرای خاک!
- ۳۲ سزد که وزن نیارد به نزد گوهر سنگ
- ۳۳ ای که اندر ملک گفتی مینهم قانون عدل
- ۳۴ زهی بر جمال تو افشانده جان گل
- ۳۵ ای بلبل بوستان معقول
- ۳۶ این قصیده را برای شیخ اجل سعدی نوشت
- ۳۷ ایا نگار صدف سینهی گهر دندان
- ۳۸ دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان
- ۳۹ این قصیده را برای شیخ اجل سعدی نوشت و فرستاد
- ۴۰ در شب زلف تو قمر دیدن