- ۲۰۱ عشقت اندر میان جان دارم
- ۲۰۲ هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم
- ۲۰۳ جز سر پیوند آن نگار ندارم
- ۲۰۴ داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم
- ۲۰۵ یارم تویی به عالم یار دگر ندارم
- ۲۰۶ اگر نقش رخت بر جان ندارم
- ۲۰۷ نگارا جز تو دلداری ندارم
- ۲۰۸ گر عزیزم بر تو گر خوارم
- ۲۰۹ بیا تا ببینی که من بر چه کارم
- ۲۱۰ عمر بیتو به سر چگونه برم
- ۲۱۱ کارم به جان رسید و به جانان نمیرسم
- ۲۱۲ دل رفت و این بتر بر دلبر نمیرسم
- ۲۱۳ پای بر جای نیست همنفسم
- ۲۱۴ کار جهان نگر که جفای که میکشم
- ۲۱۵ نو به نو هر روز باری میکشم
- ۲۱۶ ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
- ۲۱۷ ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
- ۲۱۸ جانا ز غم عشق تو امروز چنانم
- ۲۱۹ تو دانی که من جز تو کس را ندانم
- ۲۲۰ ره فراکار خود نمیدانم