- ۱ اگر تندبادی براید ز کنج
- ۲ ز گفتار دهقان یکی داستان
- ۳ چو نزدیک شهر سمنگان رسید
- ۴ چو یک بهره از تیره شب در گذشت
- ۵ چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه
- ۶ خبر شد به نزدیک افراسیاب
- ۷ چو آگاه شد دختر گژدهم
- ۸ چو برگشت سهراب گژدهم پیر
- ۹ یکی نامه فرمود پس شهریار
- ۱۰ گرازان بدرگاه شاه آمدند
- ۱۱ دگر روز فرمود تا گیو و طوس
- ۱۲ چو خورشید گشت از جهان ناپدید
- ۱۳ چو افگند خور سوی بالا کمند
- ۱۴ چو بشنید این گفتهای درشت
- ۱۵ به آوردگه رفت نیزه بکفت
- ۱۶ برفتند و روی هوا تیره گشت
- ۱۷ چو خورشید تابان برآورد پر
- ۱۸ دگر باره اسپان ببستند سخت
- ۱۹ به گودرز گفت آن زمان پهلوان
- ۲۰ بفرمود رستم که تا پیشکار