- ۵۲۱ یا راهبا انظر الی مصباح
- ۵۲۲ ماه دیدم شد مرا سودای چرخ
- ۵۲۳ ای بیوفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد
- ۵۲۴ بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
- ۵۲۵ بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
- ۵۲۶ ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد
- ۵۲۷ گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
- ۵۲۸ آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند
- ۵۲۹ خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد
- ۵۳۰ امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان میرسد
- ۵۳۱ صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بیکار شد
- ۵۳۲ مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
- ۵۳۳ رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند
- ۵۳۴ رو آن ربابی را بگو مستان سلامت میکنند
- ۵۳۵ سودای تو در جوی جان چون آب حیوان میرود
- ۵۳۶ آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود
- ۵۳۷ کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
- ۵۳۸ گر آتش دل برزند بر ممن و کافر زند
- ۵۳۹ مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
- ۵۴۰ مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند