- ۱۵۴۱ مرا خواندی ز در تو خستی از بام
- ۱۵۴۲ چنان مستم چنان مستم من این دم
- ۱۵۴۳ کجایی ساقیا درده مدامم
- ۱۵۴۴ مرا گویی چه سانی من چه دانم
- ۱۵۴۵ شراب شیره انگور خواهم
- ۱۵۴۶ رفتم تصدیع از جهان بردم
- ۱۵۴۷ من با تو حدیث بیزبان گویم
- ۱۵۴۸ روی تو چو نوبهار دیدم
- ۱۵۴۹ زنهار مرا مگو که پیرم
- ۱۵۵۰ گر از غم عشق عار داریم
- ۱۵۵۱ از اصل چو حورزاد باشیم
- ۱۵۵۲ ما آفت جان عاشقانیم
- ۱۵۵۳ ما صحبت همدگر گزینیم
- ۱۵۵۴ چون ذره به رقص اندرآییم
- ۱۵۵۵ جز جانب دل به دل نیاییم
- ۱۵۵۶ ای برده نماز من ز هنگام
- ۱۵۵۷ یا رب توبه چرا شکستم
- ۱۵۵۸ دانی کامروز از چه زردم
- ۱۵۵۹ من دوش به تازه عهد کردم
- ۱۵۶۰ تا عشق تو سوخت همچو عودم