- ۱۰۱ بسوزانیم سودا و جنون را
- ۱۰۲ سلیمانا بیار انگشتری را
- ۱۰۳ دل و جان را در این حضرت بپالا
- ۱۰۴ خبر کن ای ستاره یار ما را
- ۱۰۵ چو او باشد دل دلسوز ما را
- ۱۰۶ مرا حلوا هوس کردست حلوا
- ۱۰۷ امیر حسن خندان کن چشم را
- ۱۰۸ به برج دل رسیدی بیست این جا
- ۱۰۹ بکت عینی غداه البین دمعا
- ۱۱۰ تو بشکن چنگ ما را ای معلا
- ۱۱۱ برای تو فدا کردیم جانها
- ۱۱۲ ز روی تست عید آثار ما را
- ۱۱۳ ای مطرب دل برای یاری را
- ۱۱۴ اندر دل ما تویی نگارا
- ۱۱۵ ای جان و قوام جمله جانها
- ۱۱۶ ای سخت گرفته جادوی را
- ۱۱۷ از دور بدیده شمس دین را
- ۱۱۸ بنمود وفا از این جا
- ۱۱۹ برخیز و صبوح را بیارا
- ۱۲۰ تا چند تو پس روی به پیش آ