- ۱۵۲۱ من از عالم تو را تنها گزینم
- ۱۵۲۲ ورا خواهم دگر یاری نخواهم
- ۱۵۲۳ نه آن شیرم که با دشمن برآیم
- ۱۵۲۴ چو آب آهسته زیر که درآیم
- ۱۵۲۵ ز قند یار تا شاخی نخایم
- ۱۵۲۶ از آن باده ندانم چون فنایم
- ۱۵۲۷ بیا کامروز گرد یار گردیم
- ۱۵۲۸ به پیش باد تو ما همچو گردیم
- ۱۵۲۹ شب دوشینه ما بیدار بودیم
- ۱۵۳۰ من و تو دوش شب بیدار بودیم
- ۱۵۳۱ بیا کامروز شه را ما شکاریم
- ۱۵۳۲ بیا تا عاشقی از سر بگیریم
- ۱۵۳۳ بیا امروز ما مهمان میریم
- ۱۵۳۴ بیا ما چند کس با هم بسازیم
- ۱۵۳۵ بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
- ۱۵۳۶ میان ما درآ ما عاشقانیم
- ۱۵۳۷ چرا شاید چو ما شه زادگانیم
- ۱۵۳۸ بر آن بودم که فرهنگی بجویم
- ۱۵۳۹ مگردان روی خود ای دیده رویم
- ۱۵۴۰ بیا با هم سخن از جان بگوییم