- ۸۱ ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
- ۸۲ معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
- ۸۳ ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
- ۸۴ چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
- ۸۵ از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
- ۸۶ ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
- ۸۷ جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
- ۸۸ شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
- ۸۹ یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
- ۹۰ ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا
- ۹۱ در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
- ۹۲ زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا
- ۹۳ میندیش میندیش که اندیشه گریها
- ۹۴ زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
- ۹۵ زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
- ۹۶ لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا
- ۹۷ رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
- ۹۸ ای از نظرت مست شده اسم و مسما
- ۹۹ دلارام نهان گشته ز غوغا
- ۱۰۰ بیا ای جان نو داده جهان را