- ۹۴۱ ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود
- ۹۴۲ اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد
- ۹۴۳ نماز شام چو خورشید در غروب آید
- ۹۴۴ به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید
- ۹۴۵ ندا رسید به جانها که چند میپایید
- ۹۴۶ میان باغ گل سرخهای و هو دارد
- ۹۴۷ مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد
- ۹۴۸ کسی خراب خرابات و مست میباشد
- ۹۴۹ مرا وصال تو باید صبا چه سود کند
- ۹۵۰ سپاس آن عدمی را که هست ما بربود
- ۹۵۱ هر آن نوی که رسد سوی تو قدید شود
- ۹۵۲ ز شمس دین طرب نوبهار بازآید
- ۹۵۳ سپیده دم بدمید و سپیده میساید
- ۹۵۴ افزود آتش من آب را خبر ببرید
- ۹۵۵ سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید
- ۹۵۶ ز جان سوختهام خلق را حذار کنید
- ۹۵۷ هزار جان مقدس فدای روی تو باد
- ۹۵۸ کدام لب که از او بوی جان نمیآید
- ۹۵۹ اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
- ۹۶۰ به حارسان نکوروی من خطاب کنید