- ۹۰۱ اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
- ۹۰۲ ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد
- ۹۰۳ اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد
- ۹۰۴ ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه میشد
- ۹۰۵ شدم ز عشق به جایی که عشق نیز نداند
- ۹۰۶ گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد
- ۹۰۷ مده به دست فراقت دل مرا که نشاید
- ۹۰۸ چو درد گیرد دندان تو عدو گردد
- ۹۰۹ چه پادشاست که از خاک پادشا سازد
- ۹۱۰ بر آستانه اسرار آسمان نرسد
- ۹۱۱ به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
- ۹۱۲ نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند
- ۹۱۳ بگو به گوش کسانی که نور چشم منند
- ۹۱۴ ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود
- ۹۱۵ بیا که ساقی عشق شراب باره رسید
- ۹۱۶ درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
- ۹۱۷ به یارکان صفا جز می صفا مدهید
- ۹۱۸ چو کارزار کند شاه روم با شمشاد
- ۹۱۹ ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد
- ۹۲۰ کسی که عاشق آن رونق چمن باشد