- ۶۱ هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را
- ۶۲ بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
- ۶۳ چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را
- ۶۴ تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
- ۶۵ ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
- ۶۶ تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
- ۶۷ از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا
- ۶۸ چو شست عشق در جانم شناسا گشت شستش را
- ۶۹ چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
- ۷۰ برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
- ۷۱ اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را
- ۷۲ به خانه خانه میآرد چو بیذق شاه جان ما را
- ۷۳ آمد بت میخانه تا خانه برد ما را
- ۷۴ گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما
- ۷۵ ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
- ۷۶ آخر بشنید آن مه آه سحر ما را
- ۷۷ آب حیوان باید مر روح فزایی را
- ۷۸ ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
- ۷۹ ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
- ۸۰ امروز گزافی ده آن باده نابی را