- ۳۱۰۱ کسی که باده خورد بامداد زین ساقی
- ۳۱۰۲ برست جان و دلم از خودی و از هستی
- ۳۱۰۳ پدید گشت یکی آهوی در این وادی
- ۳۱۰۴ طواف کعبه دل کن اگر دلی داری
- ۳۱۰۵ ز صبحگاه فتادم به دست سرمستی
- ۳۱۰۶ فرست بادهی جان را به رسم دلداری
- ۳۱۰۷ میان تیرگی خواب و نور بیداری
- ۳۱۰۸ به دست هجر تو زارم تو نیز میدانی
- ۳۱۰۹ کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی
- ۳۱۱۰ جان جان مایی، خوشتر از حلوایی
- ۳۱۱۱ تو چنین نبودی تو چنین چرایی
- ۳۱۱۲ تو خدای خویی تو صفات هویی
- ۳۱۱۳ نه ز عاقلانم که ز من بگیری
- ۳۱۱۴ عشق تو خواند مرا کز من چه میگذری
- ۳۱۱۵ در لطف اگر بروی شاه همه چمنی
- ۳۱۱۶ دلا گر مرا تو ببینی ندانی
- ۳۱۱۷ پذیرفت این دل ز عشقت خرابی
- ۳۱۱۸ نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!
- ۳۱۱۹ نشانت کی جوید که تو بینشانی
- ۳۱۲۰ اگر چه لطیفی و زیبالقایی