- ۲۲۸۱ ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده
- ۲۲۸۲ ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پا کوفته
- ۲۲۸۳ ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده
- ۲۲۸۴ باده بده باد مده وز خودمان یاد مده
- ۲۲۸۵ یا رجلا حصیده مجبنه و مبخله
- ۲۲۸۶ ای تو برای آبرو آب حیات ریخته
- ۲۲۸۷ آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله
- ۲۲۸۸ شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادره
- ۲۲۸۹ دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه
- ۲۲۹۰ کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده
- ۲۲۹۱ بر آنم کز دل و دیده شوم بیزار یک باره
- ۲۲۹۲ به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه
- ۲۲۹۳ یکی ماهی همیبینم برون از دیده در دیده
- ۲۲۹۴ ز بردابرد عشق او چو بشنید این دل پاره
- ۲۲۹۵ سراندازان همیآیی نگارین جگرخواره
- ۲۲۹۶ مرا گویی که چونی تو لطیف و لمتر و تازه
- ۲۲۹۷ چو در دل پای بنهادی بشد از دست اندیشه
- ۲۲۹۸ زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه
- ۲۲۹۹ سراندازان همیآیی ز راه سینه در دیده
- ۲۳۰۰ با زر غم و بیزر غم آخر غم با زر به