- ۱۹۸۱ مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن
- ۱۹۸۲ گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن
- ۱۹۸۳ به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
- ۱۹۸۴ بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین
- ۱۹۸۵ صنما بیار باده بنشان خمار مستان
- ۱۹۸۶ صنما به چشم شوخت که به چشم اشارتی کن
- ۱۹۸۷ هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن
- ۱۹۸۸ چه شکر داد عجب یوسف خوبی به لبان
- ۱۹۸۹ جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن
- ۱۹۹۰ جان حیوان که ندیده است بجز کاه و عطن
- ۱۹۹۱ همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن
- ۱۹۹۲ خوی با ما کن و با بیخبران خوی مکن
- ۱۹۹۳ هیچ باشد که رسد آن شکر و پسته من
- ۱۹۹۴ بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان
- ۱۹۹۵ اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان
- ۱۹۹۶ چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان
- ۱۹۹۷ هر که را گشت سر از غایت برگردیدن
- ۱۹۹۸ به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن
- ۱۹۹۹ مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن
- ۲۰۰۰ ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من