- ۶۱ بیمار شدن فرعون هم به وهم از تعظیم خلقان
- ۶۲ رنجور شدن اوستاد به وهم
- ۶۳ در جامهی خواب افتادن استاد و نالیدن او از وهم رنجوری
- ۶۴ دوم بار وهم افکندن کودکان استاد را کی او را از قرآن خواندن ما درد سر افزاید
- ۶۵ خلاص یافتن کودکان از مکتب بدین مکر
- ۶۶ رفتن مادران کودکان به عیادت اوستاد
- ۶۷ در بیان آنک تن روح را چون لباسی است و این دست آستین دست روحست واین پای موزهی پای روحست
- ۶۸ حکایت آن درویش کی در کوه خلوت کرده بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت کی انا جلیس من ذکرنی و انیس من استانس بی گر با همهای چو بی منی بی همهای ور بی همهای چو با منی با همهای
- ۶۹ دیدن زرگر عاقبت کار را و سخن بر وفق عاقبت گفتن با مستعیر ترازو
- ۷۰ بقیهی قصهی آن زاهد کوهی کی نذر کرده بود کی میوهی کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افکنده باشد از درخت
- ۷۱ تشبیه بند و دام قضا به صورت پنهان به اثر پیدا
- ۷۲ مضطرب شدن فقیر نذر کرده بکندن امرود از درخت و گوشمال حق رسیدن بی مهلت
- ۷۳ متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را
- ۷۴ کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او بدو دست
- ۷۵ سبب جرات ساحران فرعون بر قطع دست و پا
- ۷۶ حکایت استر پیش شتر کی من بسیار در رو میافتم و تو نمیافتی الا به نادر
- ۷۷ اجتماع اجزای خر عزیر علیه السلام بعد از پوسیدن باذن الله و درهم مرکب شدن پیش چشم عزیر علیه السلام
- ۷۸ جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود
- ۷۹ عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان
- ۸۰ قصهی خواندن شیخ ضریر مصحف را در رو و بینا شدن وقت قرائت