- ۳۶۱ ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
- ۳۶۲ مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
- ۳۶۳ روزگاریست که سودازده روی توام
- ۳۶۴ من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
- ۳۶۵ به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
- ۳۶۶ گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
- ۳۶۷ من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
- ۳۶۸ دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
- ۳۶۹ چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
- ۳۷۰ من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
- ۳۷۱ من از آن روز که دربند توام آزادم
- ۳۷۲ عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
- ۳۷۳ هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
- ۳۷۴ از در درآمدی و من از خود به درشدم
- ۳۷۵ چنان در قید مهرت پای بندم
- ۳۷۶ خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
- ۳۷۷ شکست عهد مودت نگار دلبندم
- ۳۷۸ من با تو نه مرد پنجه بودم
- ۳۷۹ آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
- ۳۸۰ عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم