- ۱۰۱ ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
- ۱۰۲ تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
- ۱۰۳ ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
- ۱۰۴ مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
- ۱۰۵ آب حیات منست خاک سر کوی دوست
- ۱۰۶ شادی به روزگار گدایان کوی دوست
- ۱۰۷ صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
- ۱۰۸ مرا خود با تو چیزی در میان هست
- ۱۰۹ بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
- ۱۱۰ هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
- ۱۱۱ مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
- ۱۱۲ زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست
- ۱۱۳ مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
- ۱۱۴ دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
- ۱۱۵ کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
- ۱۱۶ گر صبر دل از تو هست و گر نیست
- ۱۱۷ ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
- ۱۱۸ جان ندارد هر که جانانیش نیست
- ۱۱۹ هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
- ۱۲۰ خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست