- ۴۰۱ دلا تا کی سر گفتار داری
- ۴۰۲ آن دلبر عیار من ار یار منستی
- ۴۰۳ یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی
- ۴۰۴ صنما آن خط مشکین که فراز آوردی
- ۴۰۵ ای راه ترا دلیل دردی
- ۴۰۶ تا معتکف راه خرابات نگردی
- ۴۰۷ زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی
- ۴۰۸ زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی
- ۴۰۹ دلم بردی و جان بر کار داری
- ۴۱۰ روی چو ماه داری زلف سیاه داری
- ۴۱۱ ای آنکه رخ چو ماه داری
- ۴۱۲ انصاف بده که نیک یاری
- ۴۱۳ در ره روش عشق چه میری چه اسیری
- ۴۱۴ عشق و شراب و یار و خرابات و کافری
- ۴۱۵ نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری
- ۴۱۶ چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی
- ۴۱۷ ای گل آبدار نوروزی
- ۴۱۸ ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی
- ۴۱۹ لولو خوشاب من از چنگ شد یکبارگی
- ۴۲۰ به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی