- ۲۶۱ ای گشته سوار جلد بر تازی
- ۲۶۲ بر مرکبی به تندی شیطانی
- ۲۶۳ بهار دل دوستدار علی
- ۲۶۴ جهانا مرا خیره مهمان چه خوانی؟
- ۲۶۵ نگه کن سحرگه به زرین حسامی
- ۲۶۶ ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
- ۲۶۷ مردم اگر این تن ساسیستی
- ۲۶۸ چنین زرد و نوان مانند نالی
- ۲۶۹ دلیت باید پر عقل و سر ز جهل تهی
- ۲۷۰ بینی آن باد که گوئی دم یارستی
- ۲۷۱ از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی
- ۲۷۲ ای داده دل و هوش بدین جای سپنجی
- ۲۷۳ این تن من تو مگر بچهی گردونی
- ۲۷۴ آنچهت بکار نیست چرا جوئی؟
- ۲۷۵ جهانا چه در خورد و بایستهای!
- ۲۷۶ اگر نه بستهی این بیهنر جهان شدهای
- ۲۷۷ ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
- ۲۷۸ چنین در کارها بسیار مندیش
- ۲۷۹ چند گردی گرد این بیچارگان؟
- ۲۸۰ ای همه گفتار خوب بیکردار،