- ۱۰۱ رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
- ۱۰۲ ز پیش دیده تا جانان من رفت
- ۱۰۳ به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
- ۱۰۴ گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت
- ۱۰۵ ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت
- ۱۰۶ گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
- ۱۰۷ تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
- ۱۰۸ نوید آشنایی میدهد چشم سخنگویت
- ۱۰۹ هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد
- ۱۱۰ هجران رفیق بخت زبون کسی مباد
- ۱۱۱ تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
- ۱۱۲ خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد
- ۱۱۳ عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد
- ۱۱۴ باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
- ۱۱۵ غمزهی او حشر فتنه به هر جا ببرد
- ۱۱۶ شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
- ۱۱۷ خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد
- ۱۱۸ دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
- ۱۱۹ به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد
- ۱۲۰ به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد