- ۲۱ حکایت غافلی که از ابلیس گله داشت
- ۲۲ احوال مالک دینار
- ۲۳ پند دیوانهای با خواجهای ناسپاس
- ۲۴ گفتار مردی پاکدین
- ۲۵ حکایت نومریدی که زر از شیخ خود پنهان میداشت
- ۲۶ نکتهای که شیخ بصره از رابعه پرسید
- ۲۷ عابدی که پس از سالها عبادت به نوای مرغی دل خوش کرده بود
- ۲۸ حکایت شهریاری که قصری زرنگار کرد
- ۲۹ حکایت بازاریی که سرای زرنگار کرد
- ۳۰ حکایت عنکبوت و خانهی او
- ۳۱ حکایت مردی گران جان که در بیابان به درویشی رسید
- ۳۲ سوگواری مردی که بیقرار و پند بیدلی به او
- ۳۳ حکایت غافلی که عود میسوخت
- ۳۴ حکایت دردمندی که از مرگ دوستش پیش شبلی گریه میکرد
- ۳۵ حکایت تاجری که از فروختن کنیز خود پشیمان شد
- ۳۶ حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد
- ۳۷ حکایت حلاج که در دم مرگ روی خود را به خون خود سرخ کرد
- ۳۸ حکایت جنید که سر پسرش را بریدند
- ۳۹ حکایت مرگ ققنس
- ۴۰ سوگواری پسری که در مرگ پدر