- ۱۶۱ هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
- ۱۶۲ گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد
- ۱۶۳ نه به کویم گذرت میافتد
- ۱۶۴ در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد
- ۱۶۵ مرا با عشق تو جان درنگنجد
- ۱۶۶ حدیث عشق در دفتر نگنجد
- ۱۶۷ جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
- ۱۶۸ جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد
- ۱۶۹ اسرار تو در زبان نمیگنجد
- ۱۷۰ تا زلف تو همچو مار میپیچد
- ۱۷۱ هر دل که ز خویشتن فنا گردد
- ۱۷۲ بودی که ز خود نبود گردد
- ۱۷۳ گر نکوییت بیشتر گردد
- ۱۷۴ دلی کز عشق او دیوانه گردد
- ۱۷۵ اگر دردت دوای جان نگردد
- ۱۷۶ قد تو به آزادی بر سرو چمن خندد
- ۱۷۷ عاشق تو جان مختصر که پسندد
- ۱۷۸ خطش مشک از زنخدان می برآرد
- ۱۷۹ خطی کان سرو بالا میدرآرد
- ۱۸۰ صبح بر شب شتاب میآرد