- ۶۲۱ گاه لاف از آشنایی میزنیم
- ۶۲۲ وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم
- ۶۲۳ ما ره ز قبله سوی خرابات میکنیم
- ۶۲۴ ما چو بیماییم از ما ایمنیم
- ۶۲۵ گر مردی خویشتن ببینیم
- ۶۲۶ ای جان ز جهان کجات جویم
- ۶۲۷ نشستی در دل من چونت جویم
- ۶۲۸ در عشق همی بلا همی جویم
- ۶۲۹ چون قصهی زلف تو دراز است چگویم
- ۶۳۰ چون نیاید سر عشقت در بیان
- ۶۳۱ ای روی تو شمع بتپرستان
- ۶۳۲ ای گرفته حسن تو هر دو جهان
- ۶۳۳ ای نهان از دیده و در دل عیان
- ۶۳۴ قصد کرد از سرکشی یارم به جان
- ۶۳۵ ای روی تو شمع تاج داران
- ۶۳۶ ای جگرگوشهی جگرخواران
- ۶۳۷ ای به روی تو عالمی نگران
- ۶۳۸ ای روی تو شمع پاکبازان
- ۶۳۹ ای یاد تو کار کاردانان
- ۶۴۰ نیست آسان عشق جانان باختن