- ۶۰۱ ما بار دگر گوشهی خمار گرفتیم
- ۶۰۲ هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم
- ۶۰۳ تا ما ره عشق تو سپردیم
- ۶۰۴ تا دردی درد او چشیدیم
- ۶۰۵ ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
- ۶۰۶ چه مقصود ار چه بسیاری دویدیم
- ۶۰۷ دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
- ۶۰۸ تا ما سر ننگ و نام داریم
- ۶۰۹ ما ننگ وجود روزگاریم
- ۶۱۰ ما مرد کلیسیا و زناریم
- ۶۱۱ چون زلف تاب دهد آن ترک لشکریم
- ۶۱۲ ما در غمت به شادی جان باز ننگریم
- ۶۱۳ من نمیرم زانکه بی جان میزیم
- ۶۱۴ ای صدف لعل تو حقهی در یتیم
- ۶۱۵ بر هرچه که دل نهاده باشیم
- ۶۱۶ بیا تا رند هر جایی بباشیم
- ۶۱۷ ساقیا خیز که تا رخت به خمار کشیم
- ۶۱۸ اکنون که نشانهی ملامیم
- ۶۱۹ بیار آن جام می تا جان فشانیم
- ۶۲۰ ما گبر قدیم نامسلمانیم