- ۱۸۱ بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
- ۱۸۲ حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
- ۱۸۳ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
- ۱۸۴ دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
- ۱۸۵ نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
- ۱۸۶ گر می فروش حاجت رندان روا کند
- ۱۸۷ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
- ۱۸۸ مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
- ۱۸۹ طایر دولت اگر باز گذاری بکند
- ۱۹۰ کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
- ۱۹۱ آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
- ۱۹۲ سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
- ۱۹۳ در نظربازی ما بیخبران حیرانند
- ۱۹۴ سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
- ۱۹۵ غلام نرگس مست تو تاجدارانند
- ۱۹۶ آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
- ۱۹۷ شاهدان گر دلبری زین سان کنند
- ۱۹۸ گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
- ۱۹۹ واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
- ۲۰۰ دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند