- ۳۸۱ گر چه ما بندگان پادشهیم
- ۳۸۲ فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
- ۳۸۳ چندان که گفتم غم با طبیبان
- ۳۸۴ میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
- ۳۸۵ یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
- ۳۸۶ خدا را کم نشین با خرقه پوشان
- ۳۸۷ شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
- ۳۸۸ بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
- ۳۸۹ چو گل هر دم به بویت جامه در تن
- ۳۹۰ افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
- ۳۹۱ خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
- ۳۹۲ دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
- ۳۹۳ منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
- ۳۹۴ ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
- ۳۹۵ گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
- ۳۹۶ صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
- ۳۹۷ ز در درآ و شبستان ما منور کن
- ۳۹۸ ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
- ۳۹۹ کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
- ۴۰۰ بالابلند عشوه گر نقش باز من