یافتههای ۴۱ تا ۶۰ از ۳۲۹ یافته
- ۴۱
در دیده کشم بجای مژگان
- ۴۲
ابروان همچو کمان داری و مژگان چون تیر
- ۴۳
گر چو فرهاد ز مژگان گهرافشان گردم
- ۴۴
ناوک مژگان یکایک برنشان میآمدت
- ۴۵
کز سر کین تیر مژگان می زنی
- ۴۶
گه به مژگان صف ختن شکنی
- ۴۷
گه دام زلف انداخته گه تیغ مژگان آخته
- ۴۸
مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را
- ۴۹
خاقانی را به نیش مژگان
- ۵۰
مژگان خون ریز در ریزش خون
- ۵۱
کاو را هلاک خنجر مژگان نمیکنی
- ۵۲
ای به دل ها زده مژگان تو پیکانی چند
- ۵۳
که آن صف های مژگان آفریدند
- ۵۴
گردنکشی که هر صبح بر درگهش ز مژگان
- ۵۵
پیامی ز مژگان تر میفرستم
- ۵۶
همی کردم حدیث ابرو و مژگان او هردم
- ۵۷
هیچ مژگان دراز و عشوهی جادو نکرد
- ۵۸
که از مژگان خیالت را بجستم
- ۵۹
ترک چشم او ز مژگان بر سرم لشکر کشید
- ۶۰
آسایشی از جنبش مژگان تو دارد